نوشته شده توسط : parvane

در ستایش دین گوید

 
اسدی توسی
اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه
 

دل از دین نشاید که ویران بود

که ویران زمین جای دیوان بود

نگه دار دین آشکار و نهان

که دین است بنیان هر دو جهان

پناه روانست دین و نهاد

کلید بهشت و ترازوی داد

در رستگاری ورا از خدای

ره توبه و توشهٔ آن سرای

ز دیو ایمنی وز فرشته نوید

ز دورخ گذار و به فردوس امید

رهانندهٔ روز شمار از گداز

دهنده به پول چینود جواز

چراغیست در پیش چشم خرد

که دل ره به نورش به یزدان برد

روانراست نو حله ای از بهشت

که هرگز نه فرسوده گردد نه زشت

ره دین گرد هرکه دانا بود

به دهر آن گراید که کانا بود

جهان را نه بهر بیهده کرده اند

ترا نز پی بازی آورده اند

سخن های ایزد نباشد گزاف

ره دهریان دور بفکن ملاف

بدان کز چه بُد کاین جهان آفرید

همان چون شب و روز کردش پدید

چرا باز تیره کند ماه وتیر

زمین در نوردد چو نامه دبیر

دم صور بشناس و انگیختن

روان ها به تن ها برآمیختن

همان کشتن مرگ روز شمار

زمین را که سازد به دل کردگار

زمان چیست بنگر چرا سال گشت

الف نقطه چون بود و چون دال گشت

تن و جان چرا سازگار آمدند

چه افاتد تا هر دو یار آمدند

همه هست در دین و زینسان بسست

ولیک آگه از کارشان کو کسست

اگر کژ و گر راست پوینده اند

همه کس ره راست جوینده اند

ولیکن درست آوریدن بجای

مر آن را نماید که خواهد خدای

ره دین بپای آر خود چون سزاست

که گیتی به دین آفرید ست راست

همه گیتی از دیو پر لشکرند

ستمکاره تر هر یک از دیگرند

اگر نیستی بندشان داد و دین

ربودی همی این از آن آن ازین

به یزدان بدین ره توان یافتن

که کفرست از و روی تافتن

بد ونیک را هر دو پاداشنست

خنک آنک جانش از خرد روشنست

ازین پس پیمبر نباشد دگر

به آخر زمان مهدی آید به در

بگیرد خط و نامهٔ کردگار

کند راز پیغمبران آشکار

ز کوچک جهان راز دین بزرگ

گشاید خورد آب با میش گرگ

بدارد جهان بر یکی دین پاک

برآرد ز دجال و خیلش هلاک

همان آب گویند کآید پدید

دَرِ توبه را گم بباشد کلید

رسد ز آسمان هر پیمبر فراز

شوند از گس مهدی اندر نماز

سوی خاور آید پدید آفتاب

هم آتش کند جوش طوفان چو آب

از آن پس شگفت دگرگونه گون

بس افتد جهاندار داند که چون

تو آنچ از پیمبر رسیدت به گوش

به فرمان بجای آر آنرا بکوش

بر اسپ گمان از ره بیش و کم

مشو کت به دوزخ برد با فدم

به دست آورد از آب حیوان نشان

بخورزو و پس شادزی جاودان

سر هر دوره راست کن چپ و راست

از آن ترس کآنجا نهیب و بلاست

وز آن بانگ کآید در آن رهگذار

که ره دین مراین را آن را بدار

نشین راست با هرکس و راست خیز

مگر رسته گردی گه رستخیز

منبع : ganjoor.net



:: موضوعات مرتبط: مجموعه اشعار , ,
:: بازدید از این مطلب : 565
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 16 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : parvane

در نعت نبی علیه السلام

 
اسدی توسی
اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه
 

ثنا باد بر جان پیغمبرش

محّمد فرستاده و بهترش

که بُد بر در دین یزدان کلید

جهان یکسر از بهر او شد پدید

بدو داد دادار پیغام خویش

بپیوست با نام نام خویش

ز پیغمبران او پسین بُد درست

ولیک او شود زنده زیشان نخست

یکی تن وی و خلق چندین هزار

برون آمد و کرد دین آشکار

ببرد از همه گوی پیغمبری

که با او کسی را نبد برتری

خبر زآنچه بگدشت یا بود خواست

زکس ناشنیده همه گفت راست

به یک چشم زد از دل سنگ خواست

به معجز برآورد نوبر درخت

دل دنیی از دیو بی بیم کرد

مه آسمان را به دو نیم کرد

ز هامون به چرخ برین شد سوار

سخن گفت بر عرش با کردگار

گه رستخیز آب کوثر وراست

لوا و شفاعت سراسر وراست

مر اندامش ایزد یکایک ستود

هنرهاش را بر هنر برفروزد

ورا بُد به معراج رفتن ز جای

به یک شب شدن گرد هر دو سرای

مه از هر فرشته بُدش پایگاه

بر از قاب قوسین به یزدانش راه

سرافیل همرازش و هم نشست

براق اسب و جبریل فرمان پرست

همیدونش بر ساق عرشست نام

نُبی معجز او را ز ایزد پیام

به چندین بزرگی جهاندار راست

بدو داد پاک این جهان او نخواست

نمود آنچه بایست هر خوب و زشت

ره دوزخ و راه خرم بهشت

چنان کرد دین را به شمشیر تیز

که هزمان بود بیش تا رستخیز

ز یزدان و از ما هزاران درود

مر او را و یارانش را برفزود

منبع : ganjoor.net



:: موضوعات مرتبط: مجموعه اشعار , ,
:: بازدید از این مطلب : 411
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 16 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : parvane

آغاز

 
اسدی توسی
اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه
 

سپاس از خدا ایزد رهنمای

که از کاف و نون کرد گیتی بپای

یکی کش نه آز و نه انباز بود

نه انجام باشد نه آغاز بود

تن زنده را در جهان جای از وست

خم چرخ گردنده بر پای از وست

از آن پس کآمد گیتی پدید

همه هرچه بد خواست و دانست و دید

زگردون شتاب و زهامون درنگ

ز دریا بخار و ز خورشید رنگ

پدید آورد نیک و بد ، خوب و زشت

روان داد و تن کرد و روزی نوشت

چنان ساخت هرچیز به انداز خویش

کز آن ساختن کم نیامد نه بیش

چه تاری چه روشن چه بالا چه پست

نشانست بر هستی اش هر چه هست

نه جایی تهی گفتن از وی رواست

نه دیدار کردن توان کو کجاست

مدان از ستاره بی او هیچ چیز

نه از چرخ و نز چارگوهر به نیز

که هستند چرخ و زمان رام او

نجوید ستاره مگر کام او

نگاری کجا گوهر آرد همی

نباشد جز آن کاو نگارد همی

به کارش درون نیست چون و چرا

نپرسد از او ، او بپرسد ز ما

نه از بهر جایست بر عرش راست

جز آنست کز برش فرمانرواست

بزرگیش ناید به وهم اندرون

نه اندیشه بشناسد او را که چون

نبد چیز از آغاز ، او بود و بس

نماند همیدون جز او هیچ کس

چنان چون مرو را کسی یار نیست

چو کردار او هیچ کردار نیست

همه بندگانیم در بند اوی

خنک آنکه دارد ره پند اوی

منبع : ganjoor.net



:: موضوعات مرتبط: مجموعه اشعار , ,
:: بازدید از این مطلب : 425
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 16 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : parvane

رباعی شمارهٔ ۴

 
ابوسعید ابوالخیر
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات
 

منصور حلاج آن نهنگ دریا

کز پنبهٔ تن دانهٔ جان کرد جدا

روزیکه انا الحق به زبان می‌آورد

منصور کجا بود؟ خدا بود خدا

منبع : ganjoor.net



:: موضوعات مرتبط: مجموعه اشعار , ,
:: بازدید از این مطلب : 374
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 16 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : parvane

رباعی شمارهٔ ۳

 
ابوسعید ابوالخیر
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات
 

وصل تو کجا و من مهجور کجا

دردانه کجا حوصله مور کجا

هر چند ز سوختن ندارم باکی

پروانه کجا و آتش طور کجا

منبع : ganjoor.net



:: موضوعات مرتبط: مجموعه اشعار , ,
:: بازدید از این مطلب : 305
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 16 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : parvane

رباعی شمارهٔ ۲

 
ابوسعید ابوالخیر
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات
 

یا رب به محمد و علی و زهرا

یا رب به حسین و حسن و آل‌عبا

کز لطف برآر حاجتم در دو سرا

بی‌منت خلق یا علی الاعلا

منبع : ganjoor.net



:: موضوعات مرتبط: مجموعه اشعار , ,
:: بازدید از این مطلب : 324
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 16 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : parvane

رباعی شمارهٔ ۱

 
ابوسعید ابوالخیر
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات
 

باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ

گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ

این درگه ما درگه نومیدی نیست

صد بار اگر توبه شکستی باز آ

منبع : ganjoor.net



:: موضوعات مرتبط: مجموعه اشعار , ,
:: بازدید از این مطلب : 397
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 16 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : parvane

اسدی توسی

 
اسدی توسی
اسدی توسی
 

ابونصر علی بن احمد اسدی توسی شاعر ایرانی قرن پنجم هجری و سرایندهٔ اثر حماسی گرشاسپ‌نامه است. وی به نقل مجمع الفصحاء در سال ۴۶۵ هجری درگذشت. آرامگاه وی در تبریز است. اسدی نظم گرشاسپ‌نامه را در سال ۴۵۸ هجری قمری به پایان رساند. گرشاسپ‌نامه در میان آثاری که به پیروی از شاهنامهٔ فردوسی نوشته شده‌اند، یکی از متنهای بسیار موفق به شمار می‌رود.

اسدی توسی از چند جهت دیگر هم در تاریخ ادبیات ایران دارای اهمیت است: کهن‌ترین دستنویس فارسی که تاکنون به دست آمده ‌(الابنیه عن حقائق الادویه) به خط اسدی توسی است. افزون بر این وی نخستین واژه‌نامهٔ پارسی را (بنا بر آنچه تا امروز به دست ما رسیده‌است) به نام لغت فرس تدوین نموده است.

متن این کتاب توسط آقای سیاوش کیانی از روی تصحیح زنده‌یاد حبیب یغمایی واژه‌نگاری شده است.

گرشاسپ‌نامه

منبع : ganjoor.net



:: موضوعات مرتبط: اسدی توسی , ,
:: بازدید از این مطلب : 289
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 16 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : parvane

ابوسعید ابوالخیر

 
ابوسعید ابوالخیر
ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید فضل‌الله بن ابوالخیر احمد بن محمد بن ابراهیم (۳۵۷-۴۴۰ق) معروف به شیخ ابوسعید ابوالخیر عارف و شاعر نامدار ایرانی قرن چهارم و پنجم است. ابوسعید در اول محرم ۳۵۷ در روستای میهنه از توابع ابیورد دیده به جهان گشود و در شب جمعه چهارم شعبان ۴۴۰ در زادگاهش دیده از جهان فرو بست. او سالها در مرو و سرخس فقه و حدیث آموخت تا در یک حادثهٔ مهم در زندگی اش درس را رها کرده و به جمع صوفیان پیوست و به وادی عرفان روی آورد. شیخ ابوسعید پس از طی طریقت تصوف در نزد شیخ ابوالفضل سرخسی و ابوالعباس آملی به دیار اصلی خود (میهنه) بازگشت و هفت سال به ریاضت پرداخت و در سن ۴۰ سالگی به نیشابور رفت. در این سفرها بزرگان علمی و شرعی نیشابور با او به مخالفت برخاستند، اما چندی نگذشت که مخالفت به موافقت بدل شد و مخالفان وی تسلیم شدند.

از آثار او در این مجموعه:

رباعیات

ابیات پراکنده

 منبع : ganjoor.net


:: موضوعات مرتبط: ابوسعید ابوالخیر , ,
:: بازدید از این مطلب : 318
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 16 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : parvane

گوهر عشق

 
رضی‌الدین آرتیمانی
رضی‌الدین آرتیمانی
 

الهی سوختم بی‌غم الهی

کرامت کن نم اشکی و آهی

چه اشک، اشکی که چون ریزد ز مژگان

شود دامان ازو رشک گلستان

چه آه آهی که چون از دل زند سر

بسوزاند دل یاقوت احمر،

دل بی‌عشق بر جان بس گران است

سر بی‌شور مشتی استخوان است

تو را خلد و مرا باغ و چمن عشق

تو را حور و مرا گور و کفن عشق

ز عشق از هر چه برتر میتوان شد

خدا گر نه، پیمبر میتوان شد

اگر یزدان پاک از لات عشق است

جهان را قاضی الحاجات عشق است

نداند عقل راه خانهٔ عشق

که عقل کل بود دیوانهٔ عشق

خراب عشق آباد ی ندارد

بد و نیک و غم و شادی ندارد

نداند دوست از دشمن گل از خار

برش یکسان بود تسبیح و زنار

ز لذتهای عٰالم گر کنم یاد

بجز خون جگر چشمم مبناد

مبادا مرهم داغم جز آتش

رضی خواهی بعٰالم گر دلی خوش

منبع : ganjoor.net

 


:: موضوعات مرتبط: مجموعه اشعار , ,
:: بازدید از این مطلب : 411
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 12 بهمن 1392 | نظرات ()